دیکشنری
داستان آبیدیک
hydrate
ha͡idɹe͡it
فارسی
1
عمومی
::
هیدرات، (ش) جسم مركب ابدار، ابشتن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HYBRIS
HYDATHODE
HYDATID
HYDE
HYDR
HYDRA
HYDRAGENIST MOISTURISING
HYDRAGOGUE
HYDRAMNIOS OR NION
HYDRANGEA
HYDRANT
HYDRARGYIA OR RISM
HYDRARGYRIC
HYDRARGYRUM
HYDRARTHROSIS
HYDRATE
HYDRATED
HYDRATED ETHANOL
HYDRATION
HYDRAULIC
HYDRAULIC BARKING
HYDRAULIC CEMENT
HYDRAULIC FRACTURING
HYDRAULIC FRACTURING METHOD
HYDRAULIC LIFT
HYDRAULIC MACHINE
HYDRAULIC PARAMETER
HYDRAULIC PRESS
HYDRAULIC RAM
HYDRAULIC RETENTION TIME
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید