دیکشنری
hydrogenate
ha͡idɹəd͡ʒəne͡it
فارسی
1
عمومی
::
دارای هیدروژن كردن، سبب تركیب چیزی با هیدروژن شدن
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HYDRODYNAMICS
HYDROELECTRIC
HYDROELECTRICITY
HYDROFOIL
HYDROGEN
HYDROGEN ATTACK
HYDROGEN BLISTERING
HYDROGEN BOMB
HYDROGEN DISEASE
HYDROGEN DISINTEGRATION
HYDROGEN FLUORIDE SCRUBBER
HYDROGEN ION
HYDROGEN PEROXIDE
HYDROGEN STRESS CRACKING
HYDROGEN TEST PROBE
HYDROGENATE
HYDROGENATION
HYDROGENATOR
HYDROGENIZE
HYDROGENOUS
HYDROGRAPH
HYDROGRAPHER
HYDROGRAPHIC
HYDROGRAPHY
HYDROID
HYDROJUGLONE
HYDROKINETICS
HYDROLOGIC
HYDROLOGIC DISTANCE
HYDROLOGIC EQUILIBRIUM
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید