دیکشنری
داستان آبیدیک
hypercriticize
ha͡ipəɹkɹɪtəsa͡iz
فارسی
1
عمومی
::
زیاده خرده گیری كردن )از - در(
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HYPERBOLISM
HYPERBOLIST
HYPERBOLIZE
HYPERBOLLA
HYPERBOREAN
HYPERCALCIURIA
HYPERCAPNIA
HYPERCAR
HYPERCAROTENEMIA
HYPERCATALECTIC
HYPERCOMPETITIVE
HYPERCRITIC
HYPERCRITICAL
HYPERCRITICALLY
HYPERCRITICISM
HYPERCRITICIZE
HYPEREMIA
HYPERESTHESIA
HYPEREXTENSION
HYPERFOCAL DISTANCE
HYPERFRACTIONATED TREATMENT
HYPERGEOMETRIC
HYPERGLYCAEMIA
HYPERGLYCEMIA
HYPERGOL
HYPERGROWTH MARKET
HYPERINFLATIONARY ECONOMY
HYPERINSULINISM
HYPERION
HYPERIRRITABILITY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید