دیکشنری
داستان آبیدیک
ichor
a͡ikɔɹ
فارسی
1
عمومی
::
خونابه، اب جراحت، (افسانهیونان) خون خدایان
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ICELANDER
ICELANDIC
ICEMAN
ICENEEDLE
ICENEUMON
ICH
ICH NOGRAPHIC
ICH SECTION (OF UNESCO)
ICHNITE
ICHNOGRAPH
ICHNOGRAPHY
ICHNOLIGHOLOGY
ICHNOLITE
ICHNOLOGY
ICHNOMANCY
ICHOR
ICHOROUS
ICHTHYIC
ICHTHYOCENTAUR
ICHTHYOCOLLA
ICHTHYOGRAPHY
ICHTHYOID
ICHTHYOLATER
ICHTHYOLATRY
ICHTHYOLITE
ICHTHYOLOGICAL
ICHTHYOLOGIST
ICHTHYOLOGY
ICHTHYOPHAGIST
ICHTHYOPHAGOUS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید