دیکشنری
داستان آبیدیک
impingement
ɪmpɪnd͡ʒmənt
فارسی
1
عمومی
::
اصابت، تماس، تصادف، برخورد
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IMPETRATION
IMPETRATIVE
IMPETRATORY
IMPETUOSITY
IMPETUOSITY OF YOUTH
IMPETUOUS
IMPETUOUSLY
IMPETUOUSNESS
IMPETUS
IMPIERCEABLE
IMPIETY
IMPIGNORATE
IMPILCATIVE
IMPINGE
IMPINGE ON
IMPINGEMENT
IMPINGEMENT ATTACK
IMPINGEMENT CORROSION
IMPINGEMENT PLATE
IMPINGER
IMPINGING JET
IMPIOUS
IMPIOUSLY
IMPIOUSNESS
IMPISH
IMPISHLY
IMPISHNESS
IMPITEOUS
IMPLACABILITY
IMPLACABLE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید