دیکشنری
داستان آبیدیک
impugnation
ɪmpʌgne͡iʃən
فارسی
1
عمومی
::
رد، اعتراض، تكذیب، حمله
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IMPROVISING
IMPROVISOR
IMPRUDENCE
IMPRUDENT
IMPRUDENTLY
IMPUBERAL
IMPUBERATE
IMPUBERTY
IMPUBIC
IMPUDENCE
IMPUDENT
IMPUDENTLY
IMPUDICITY
IMPUGN
IMPUGNABLE
IMPUGNATION
IMPUGNMENT
IMPUISSANCE
IMPUISSANT
IMPULSE
IMPULSE BORE
IMPULSE BUYING
IMPULSE CONTROL
IMPULSE CONTROL STRATEGY
IMPULSE HOSE
IMPULSE NOISE
IMPULSE PIPE
IMPULSE PRODUCT
IMPULSE PURCHASE
IMPULSE RESPONSE FUNCTION
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید