دیکشنری
داستان آبیدیک
impulsively
ɪmpʌlsɪvli
فارسی
1
عمومی
::
بدوناراده، بیاندیشه، با قوهمحركانی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IMPULSE BUYING
IMPULSE CONTROL
IMPULSE CONTROL STRATEGY
IMPULSE HOSE
IMPULSE NOISE
IMPULSE PIPE
IMPULSE PRODUCT
IMPULSE PURCHASE
IMPULSE RESPONSE FUNCTION
IMPULSE SENSITIVITY FUNCTION
IMPULSION
IMPULSIVE
IMPULSIVE COMPONENT
IMPULSIVE SHOPPING BEHAVIOR
IMPULSIVE SYSTEM
IMPULSIVELY
IMPULSIVENESS
IMPULSIVITY
IMPUNIBLE
IMPUNITY
IMPURE
IMPURE NITRIC ACID
IMPURELY
IMPURITY
IMPURPLE
IMPUTABILITY
IMPUTABLE
IMPUTATION
IMPUTATION ALGORITHM
IMPUTATIVE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید