incontinently

ɪnkɑntənəntli


فارسی

1 عمومی:: ازروی‌ بی‌عفتی‌، ناپرهیزگارانه‌، بدون‌مسك‌نفس‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code