indoor

ɪndɔɹ


فارسی

1 عمومی:: درونی‌، خانگی‌، داخلی‌، زیر سقف‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. inside: It was an indoor picnic. adv. inside: The swam indoors in the pool.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code