دیکشنری
innocuity
ɪnɑkjuɪti
فارسی
1
عمومی
::
بیازاری، بیگزندی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INNERMOST
INNERVATE
INNERVATION
INNERVE
INNHOLDER
INNING
INNINGS
INNKEEPER
INNOCENCE
INNOCENCY
INNOCENT
INNOCENT AS A LAMB INNOCENT AS A NEWBORN BABE
INNOCENT AS A NEWBORN BABE
INNOCENT CIVILIANS
INNOCENTLY
INNOCUITY
INNOCUOUS
INNOCUOUSLY
INNOCUOUSNESS
INNOMINATE
INNOMINATE ARTERY
INNOMINATE BONE
INNOMINATE CONTRACTS
INNOVATE
INNOVATION
INNOVATION ACCOUNTING
INNOVATION ADOPTION
INNOVATION CITY
INNOVATION COMMITTEE
INNOVATION EFFECT
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید