دیکشنری
داستان آبیدیک
integrating
ɪntəgɹe͡itɪŋ
فارسی
1
عمومی
::
انتگرال گیر
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTEGRATED ENVIRONMENTAL ASSESSMENT
INTEGRATED FINANCIAL MANAGEMENT SYSTEM
INTEGRATED INFORMATION SYSTEMS
INTEGRATED INVENTORY
INTEGRATED LAND AND WATER INFORMATION SYSTEM
INTEGRATED MAINTENANCE INFORMATION SYSTEM
INTEGRATED MARKETING COMMUNICATIONS
INTEGRATED OPERATIONAL INTELLIGENCE SYSTEM
INTEGRATED OPTICAL DENSITY
INTEGRATED PRODUCTION PROCESSES
INTEGRATED REPORT
INTEGRATED SOLID WASTE MANAGEMENT
INTEGRATED STRUCTURE
INTEGRATED TEST FACILITY
INTEGRATED VEHICLE
INTEGRATING
INTEGRATING CIRCUIT
INTEGRATION
INTEGRATION INNOVATION
INTEGRATION PERSPECTIVE
INTEGRATIVE
INTEGRATIVE CUMULATION
INTEGRATIVE MINDSET
INTEGRATIVE MOBILIZABLE ELEMENT
INTEGRATIVE MODALITIES THERAPY
INTEGRATIVE NEGOTIATION
INTEGRATIVE PSYCHOTHERAPY
INTEGRATIVE STRUCTURED INTERVIEW
INTEGRATIVE THINKING
INTEGRATIVISM
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید