دیکشنری
داستان آبیدیک
interfluent
ɪntəɹfluənt
فارسی
1
عمومی
::
در همجاری)شونده(، بدوناصطكاكدر همامیزنده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTERFERE
INTERFERE IN
INTERFERE WITH
INTERFERENCE
INTERFERENCE FILTER
INTERFERENCE HEADWAY
INTERFERENCE MANAGEMENT
INTERFERENTIAL
INTERFERING
INTERFEROGRAM
INTERFEROMETER
INTERFEROMETRY
INTERFERTILE
INTERFILE SEARCH
INTERFLOW
INTERFLUENT
INTERFLUOUS
INTERFRUITFUL
INTERFUSE
INTERFUSION
INTERGALACTIC
INTERGENERATIONAL
INTERGENERIC
INTERGLACIAL
INTERGLACIAL PERIOD
INTERGOVERNMENTAL
INTERGOVERNMENTAL COMMITTEE OF STATES MEMBERS TO THE 2003 CONVENTION
INTERGOVERNMENTAL COMMITTEE OF STATES MEMBERS TO THE CONVENTION FOR THE SAFEGUARDING OF THE INTANGIBLE CULTURAL HERITAGE
INTERGOVERNMENTAL ORGANISATION
INTERGOVERNMENTAL ORGANIZATION
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید