دیکشنری
داستان آبیدیک
internally
ɪntɜɹnəli
فارسی
1
عمومی
::
ازدرون، از داخل، باطنا، از تو، ذاتا، معنا
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTERNAL STAKEHOLDER
INTERNAL STIMULUS
INTERNAL STORAGE
INTERNAL SUBJECT MATTER EXPERTS
INTERNAL VALIDITY
INTERNAL VERIFICATION
INTERNAL VULNERABILITIES
INTERNAL WARD
INTERNAL WHISTLEBLOWING SYSTEM
INTERNAL WORKING MODEL
INTERNALISATION
INTERNALITY
INTERNALIZATION
INTERNALIZE
INTERNALIZING
INTERNALLY
INTERNALLY EFFICIENT MARKET
INTERNATIONAL
INTERNATIONAL ACCOUNTING STANDARDS BOARD
INTERNATIONAL ACCOUNTING STANDARDS COMMITTEE
INTERNATIONAL ACCOUNTING STANDARDS COMMITTEE (IASC)
INTERNATIONAL ADVERTISING
INTERNATIONAL AFFAIRS
INTERNATIONAL AID NETWORK
INTERNATIONAL AIR TRANSPORT ASSOCIATION
INTERNATIONAL ALLIANCE
INTERNATIONAL ANTI CORRUPTION ACADEMY
INTERNATIONAL ARBITRATION
INTERNATIONAL ATOMIC ENERGY AGENCY
INTERNATIONAL BACCALAUREATE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید