دیکشنری
intervallic
ɪntəɹvælɪk
فارسی
1
عمومی
::
فاصلهای
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTERTWINE
INTERTWINE WITH
INTERTWINED
INTERTWINED SOCIAL ECOLOGICAL SYSTEM
INTERTWINEMENT
INTERTWIST
INTERURBAN
INTERURBAN RAILWAYS
INTERVAL
INTERVAL ALERTS
INTERVAL SAMPLING
INTERVAL SCALE
INTERVAL TRAINING
INTERVAL VELOCITY
INTERVALE
INTERVALLIC
INTERVALS
INTERVASCULAR
INTERVEINAL
INTERVENE
INTERVENE BETWEEN AND
INTERVENE IN
INTERVENE WITH
INTERVENER
INTERVENIENT
INTERVENING MODEL
INTERVENING VARIABLES
INTERVENING VARIABLE
INTERVENIUM
INTERVENTION
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید