داستان آبیدیک

knowledgeable


فارسی

1 عمومی:: بصیر، قابل‌ درك‌، باهوش‌، وارد بكار، مط‌لع‌، زیرك‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: عاقل، دانا

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem, sound Her lawyer seemed very knowledgeable and experienced. | become ADV. extremely, highly, very | quite, reasonably PREP. about He's quite knowledgeable about the theatre.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code