AbiDic.com
  • دیکشنری

lately

le͡itli


فارسی

1 عمومی:: بتازگی‌، اخیرا

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adv. recently: Lately I have had a cold.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
LATE CHECK OUT
LATE ELUTING PEAKS IN REVERSED PHASE
LATE FEE
LATE FUSION
LATE FUSION INCOMPLETE MULTI VIEW CLUSTERING (LF IMVC)
LATE IN LIFE
LATE IN THE DAY
LATE LATINU
LATE MODERNITY
LATE SEASON VARIETIES
LATE UNPLEASANTNESS
LATECOMER
LATECOMER ECONOMY
LATEEN SAIL
LATEENER
LATELY
LATEN
LATENCY
LATENCY MATRIX
LATENCY REQUIREMENTS
LATENCY TIME
LATENESS
LATENSIFICATION
LATENSIFY
LATENT
LATENT DEFECT
LATENT DEMAND
LATENT DIRICHLET ALLOCATION
LATENT FAILURE
LATENT HEAT FLUX

پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی

نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.  
عبارت داخل کار را وارد کنید
Captcha Code
 
آبی دیکشنری
  • آبی دیکشنری
    • درباره آبی دیکشنری
    • استفاده از آبی دیکشنری
    • ورود به سیستم
    • تماس با آبی دیکشنری
  • لینک های دیگر
    • Disclaimer
    • ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
    • https://satraa.com/
    • ترجمه گوگل
    • دانلود مقاله
    • دارالترجمه رسمی روسی
    • دارالترجمه رسمی فرانسه
    • ترجمه فارسی به انگلیسی
    • دارالترجمه آلمانی
    • دارالترجمه ایتالیایی
کلیه حقوق مادی و معنوی آبی دیکشنری متعلق به سایت ترجمه تخصصی شبکه مترجمین ایران است.
طراحی و ساخت از گروه دیجیتالی محیط