دیکشنری
داستان آبیدیک
listerine
lɪstəɹin
فارسی
1
عمومی
::
یكجور محلول كه برای پلشت بری بكار میبرند، لیست
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
LISTED SECURITY
LISTEL
LISTEN
LISTEN FOR
LISTEN IN
LISTEN IN ON
LISTEN TO
LISTEN TO ME
LISTEN TO REASON
LISTEN UP
LISTENER
LISTENER SPEAKER’S ARTICULATION
LISTENERS NEVER HEAR ANY GOOD OF THEMSELVES
LISTER
LISTERIA MONOCYTOGENES
LISTERINE
LISTERIOSIS
LISTING
LISTING RULES
LISTLESS
LISTLESSNESS
LISTWISE DELETION
LIT
LITANY
LITER
LITER ANY EXECUTOR
LITERACY
LITERACY CAMPAIGN
LITERACY CONSTRAINTS
LITERACY MOVEMENT ORGANIZATION OF IRAN
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید