داستان آبیدیک

loin


فارسی

1 کشاورزی:: گوشت پشت کمر(در گوسفند)

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كمر، صلب‌ (solb)، گرده‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: see GIRD ONE'S LOINS.

American Heritage Idioms

2 general:: noun part of body on each side of backbone: The stone hit him squarely in his loin.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code