minimize

mɪnəma͡iz


فارسی

1 عمومی:: كمینه‌ ساختن‌، كمینه‌ كردن‌، كوچك‌ شمردن‌، به‌ حداقل‌ رساندن‌، دست‌ كم‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb downplay: We'll try to minimize the trouble.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code