morose

mɔɹos


فارسی

1 عمومی:: عبوس‌، ترشرو، كج‌ خلق‌، وسواسی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. suddenly melancholy, gloomy: After the movie he felt somewhat morose.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code