دیکشنری
داستان آبیدیک
musquash
mʌskwɔʃ
فارسی
1
عمومی
::
خز اینموش، كرموش، موشابی امریكاییشمالی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
MUSKET
MUSKETEER
MUSKETRY
MUSKINESS
MUSKMELON
MUSKRAT
MUSKY
MUSLIM
MUSLIM BROTHERHOOD
MUSLIM BROTHERS
MUSLIM CONQUESTS
MUSLIM OR LEM
MUSLIN
MUSLINET
MUSMON
MUSQUASH
MUSROL
MUSS
MUSS UP
MUSSCULATURE
MUSSEL
MUSSITATE
MUSSULMAN
MUSSY
MUST
MUST BE REPLACED
MUST DO SOMETHING
MUST HAVE
MUSTACHE
MUSTACHIO
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید