دیکشنری
داستان آبیدیک
natron
ne͡itɹən
فارسی
1
عمومی
::
نطرون، نمك قلیایی طبیعی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
NATIONALS
NATIONWIDE
NATIRE COUNTRY
NATIVE
NATIVE CODE
NATIVE IRON
NATIVE LANGUAGE
NATIVE PEPTIDES
NATIVE SPEAKER
NATIVE STARCH
NATIVE TOKEN
NATIVE XML DATABASE
NATIVELY
NATIVISM
NATIVITY
NATRON
NATTILY
NATTINESS
NATTY
NATURAL
NATURAL AGENTS
NATURAL AGGREGATE
NATURAL CAPITAL
NATURAL DEFENSES
NATURAL DISASTER
NATURAL DISASTERS
NATURAL DYE
NATURAL ELASTICITY
NATURAL ENVIRONMENT
NATURAL EXPENSE CLASSIFICATION
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید