دیکشنری
داستان آبیدیک
noodles
nudəlz
english
1
general
::
noun food: We loved to eat noodles in China.
Simple Definitions
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
NONVALUE ADDED ACTIVITIES
NONVALUE ADDED COSTS
NONVERBAL
NONVERBAL BATTERY
NONVERBAL COMMUNICATION
NONVERBAL LEARNING DISABILITY
NONVIABLE
NONVOLATILE
NONVOTING
NONVOTING SHARES
NONWOVEN FABRIC
NONZERO
NOODLE
NOODLE AROUND
NOODLE OVER
NOODLES
NOOK
NOON
NOON DAY
NOONDAY
NOONING
NOONTIDE
NOONTIME
NOOSE
NOPAL
NOPAR VALUE STOCK
NOPE
NOR
NOR CONJ
NOR GATE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید