دیکشنری
norfolk
nɔɹfək
فارسی
1
عمومی
::
یكجور نیمتنه گشادمردانهكهكمر بند میخورد
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
NOONING
NOONTIDE
NOONTIME
NOOSE
NOPAL
NOPAR VALUE STOCK
NOPE
NOR
NOR CONJ
NOR GATE
NORAD
NORDENFELT
NORDIC
NORDIC COUNTRY
NOREPINEPHRINE
NORFOLK
NORIA
NORLAND
NORM
NORM ENTREPRENEUR
NORM REFERENCED
NORMA BASALIS
NORMA FRONTALIS
NORMA OCCIPITALIS
NORMA VERTICALIS
NORMAL
NORMAL ACTIVITY LEVEL
NORMAL BALANCE OF ACCOUNT
NORMAL COSTING
NORMAL COURSE OF BUSINESS
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید