دیکشنری
داستان آبیدیک
northwardly
nɔɹθwəɹdli
فارسی
1
عمومی
::
سوی شمال، شمالی، بطرف شمال
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
NORTHBOUND
NORTHEAST
NORTHEASTER
NORTHEASTERN
NORTHEASTWARD
NORTHER
NORTHERLY
NORTHERN
NORTHERN LIGHTS
NORTHERN STATES POWER
NORTHERN WEI
NORTHERNER
NORTHING
NORTHMAN
NORTHWARD
NORTHWARDLY
NORTHWARDS
NORTHWEST
NORTHWESTER
NORTHWESTERN
NORTHWESTWARDS
NORTON SOUND BEHAVIORAL HEALTH
NORWAY
NORWEGIAN
NORWEGIAN CONTINENTAL SHELF
NORWEGIAN PETROLEUM DIRECTORATE
NOSE
NOSE ABOUT
NOSE APE OR MONKEY
NOSE AROUND
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید