obscuration

əbskjʊɹe͡iʃən


فارسی

1 عمومی:: كسوف‌، تاریك‌سازی‌، تاریكی‌، تیرگی‌، تیره‌سازی‌، مبهم‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code