دیکشنری
داستان آبیدیک
obtruncate
əbtɹʌŋke͡it
فارسی
1
عمومی
::
سر چیزیرا زدن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
OBSTRUCTIVE
OBSTRUCTIVELY
OBSTRUENT
OBTAIN
OBTAIN FOR
OBTAINABLE
OBTAINED AT THE TWO WAVELENGTHS
OBTAINMENT
OBTECTED
OBTENEBRATE
OBTEST
OBTESTATION
OBTRUATE
OBTRUDE
OBTRUDER
OBTRUNCATE
OBTRURATOR FORAMEN
OBTRUSION
OBTRUSIVE
OBTRUSIVELY
OBTRUSIVENESS
OBTUND
OBTURATE
OBTURATION
OBTURATOR
OBTUSE
OBTUSELY
OBTUSENESS
OBVERSE
OBVERSELY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید