دیکشنری
داستان آبیدیک
orbed
ɔɹbd
فارسی
1
عمومی
::
مستدیر، گرد كروی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ORANGERY
ORANGES
ORANGOUTANG
ORANGUTAN
ORATE
ORATION
ORATOR
ORATORICAL
ORATORICAL SKILL
ORATORICALLY
ORATORIO
ORATORSHIP
ORATORY
ORB
ORB_ITAL
ORBED
ORBICULAR
ORBICULAR MUSCLE
ORBICULAR ORIS
ORBICULARIS OCULI MUSCLE
ORBICULARITY
ORBICULARLY
ORBICULATE
ORBIT
ORBIT OF THE MOON
ORBITAL
ORBITAL CAVITY
ORBITAL EMPHYSEMA
ORBITAL SHAKING PROCESS
ORBITOFRONTAL CORTEX
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید