دیکشنری
داستان آبیدیک
pallidly
pælɪdli
فارسی
1
عمومی
::
بطور رنگپریده، بزردی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PALLBEARER
PALLET
PALLET KNIFE
PALLETIZE
PALLIASSE
PALLIATE
PALLIATION
PALLIATIVE
PALLIATIVE CARE
PALLIATIVE CARE UNIT
PALLIATIVE MEDICINE
PALLIATIVE OPERATIONS
PALLIATIVE RADIOTHERAPY
PALLIATOR
PALLID
PALLIDLY
PALLIDNESS
PALLIUM
PALLOR
PALLY
PALM
PALM FRACTIONS
PALM KERNEL STEARINE
PALM MID FRACTION
PALM OF A GLOVE
PALM OFF
PALM OIL
PALM SAP
PALM SYRUP
PALMACEOUS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید