دیکشنری
داستان آبیدیک
paraparesis
pæɹəpəɹɪsɪs
فارسی
1
عمومی
::
فلج ناقص پا
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PARAMOUNTCY
PARAMOUNTLY
PARAMOUR
PARANASAL
PARANCHYMA
PARANEPHRIC
PARANEPHRITIS
PARANEPHROS
PARANG
PARANOIA
PARANOIA OR NOEA
PARANOIC ILLNESS
PARANOMIA
PARANORMAL
PARANYMPH
PARAPARESIS
PARAPET
PARAPH
PARAPHERNALIA
PARAPHILIA
PARAPHRASE
PARAPHRASER
PARAPHRASING
PARAPHRASTIC
PARAPHRASTICALLY
PARAPLEGIA
PARAPLEGIC
PARAPRAXIA
PARAPRAXIS
PARAPROFESSIONAL
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید