دیکشنری
داستان آبیدیک
patched
pæt͡ʃt
فارسی
1
عمومی
::
وصلهدار، تیكهتیكه، مرقع، پینهدار
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PAT ON
PAT ON THE BACK
PATAGIUM
PATAGONIA
PATAVINITY
PATCH
PATCH A QUARREL UP
PATCH ANTENNA
PATCH CORD
PATCH PANEL
PATCH PLUG
PATCH TOGETHER
PATCH UP
PATCHABLE
PATCHBOARD
PATCHED
PATCHERY
PATCHINESS
PATCHING
PATCHOULI
PATCHOULY
PATCHWORK
PATCHY
PATE
PATE DE FOIE GRAS
PATELLA
PATELLAR
PATELLAR LIGAMENT
PATELLATE
PATELLIFORM
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید