داستان آبیدیک

pious

pa͡iəs


فارسی

1 عمومی:: دیندار، متقی‌، پرهیزگار، زاهد، پارسا، وارسته‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. religious: He was a pious man., adj. exhibiting religious reverence: It was a pious and holy observation.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code