procrastinatingly

pɹokɹæstɪne͡itɪŋli


فارسی

1 عمومی:: بط‌فره‌، بمسامحه‌، تعلل‌كنان‌، بدفع‌الوقت‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code