دیکشنری
reanimate
ɹiænəme͡it
فارسی
1
عمومی
::
حیات تازهبخشیدن، دوبار، دوبارهجاندادن، نیرو داد
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
REALIZED CAPITAL GAIN OR LOSS
REALIZED GAIN OF ANTENNA
REALIZED GROSS PROFIT
REALIZED OR REALIZABLE
REALIZED VALUE APPROACH
REALIZER
REALLY
REALLY MUST GO
REALM
REALPOLITIK
REALTOR
REALTY
REAM
REAM OUT
REAMER
REANIMATE
REAP
REAP FROM
REAPER
REAPING HOOK
REAPING MACHINE
REAPPARITION
REAPPEAR
REAPPOINT AS
REAPPRAISAL
REAR
REAR ADMIRAL
REAR BACK
REAR DRAG
REAR END
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید