recollect


فارسی

1 عمومی:: به یاد آوردن، دوباره‌ جمع‌ كردن‌، بخاط‌ر اوردن‌، در بحر تفكر غوط‌ه‌ور

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb to recall to mind: I recollect seeing that happen once before., verb remember: You will recollect I asked you to stay.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code