دیکشنری
recvperate
ɹɛkvpəɹe͡it
فارسی
1
عمومی
::
بحال امدن، بهبودی یافتن، جبران خسارت كردن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
RECURSIVE FUNCTION
RECURSIVE PROCEDURE
RECURSIVE ROUTINE
RECURSIVE SUBROUTINE
RECURSIVELY DE¯NED STRUCTURE
RECURSIVITY
RECURVATE
RECURVATURE
RECURVE
RECUSAL
RECUSANCE
RECUSANCE OR SANCY
RECUSANCY
RECUSANT
RECVERY
RECVPERATE
RECVRVATURE
RECYCLABLE
RECYCLABLE STORAGE ROOM
RECYCLE
RECYCLE FLOW
RECYCLE GAS RATE
RECYCLE RATE
RECYCLED AGGREGATE
RECYCLED CONCRETE AGGREGATE
RECYCLING FOLDED CASCODE
RED
RED A
RED AS A CHERRY
RED AS A POPPY
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید