داستان آبیدیک

reef

ɹif


فارسی

1 عمومی:: آبسنگ، پیچیدن‌ و جمع‌ كردن‌، مرض‌ جرب‌، جزیره‌ نما، تپه‌ دریایی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun strip of rocks near surface of the water: The ship crashed upon the reef., noun coral ridge: There are many fish in the reef.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code