دیکشنری
repetitous
ɹəpɛtɪtəs
فارسی
1
عمومی
::
تكرار كننده)باندازهای كهخستگی اور باشد(
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
REPERCUSSIONS
REPERCUSSIVE
REPERFORMANCE
REPERTOIRE
REPERTORY
REPERTORY GRID
REPETEND
REPETITION
REPETITION COMPULSION
REPETITION INSTRUCTION
REPETITION OF A WORD
REPETITION OF AN ACT
REPETITIOUS
REPETITIVE
REPETITIVE PURCHASING
REPETITOUS
REPIECE
REPINE
REPINNINGLY
REPK LECTION
REPLACE
REPLACE BY
REPLACEABLE
REPLACED
REPLACEMENT
REPLACEMENT COST
REPLACEMENT COST ACCOUNTING
REPLACEMENT COST INFORMATION
REPLACEMENT COST METHOD
REPLACEMENT DECISION
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید