داستان آبیدیک

ruffle

ɹʌfəl


فارسی

1 عمومی:: ناصاف‌ كردن‌، موجدار كردن‌ (مثل‌ باد براب‌)، بر هم‌ زدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun strip of pleated fabric: We saw a ruffle on the bottom edge of the bed. verb fluster, discompose: That kind of talk will ruffle their feelings.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code