داستان آبیدیک

salient


فارسی

1 عمومی:: زاویه‌ برجسته‌یا خارجی‌، گوشه‌ روبه‌بیرون‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: مهم

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. projecting or jutting beyond the surface: The salient crags made a pleasant scene. noun the military defense closest to the enemy: The salient became the area of fiercest fighting.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code