دیکشنری
داستان آبیدیک
solidly
sɑlɪdli
فارسی
1
عمومی
::
یا محكم، بطوراستوار، بطورجامد، سخت، قویا
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
SOLID STATE
SOLID STATE CIRCUITRY
SOLID STATE COMPONENT
SOLID STATE CONTROL
SOLID STATE DEVICE
SOLID STATE DIFFUSION
SOLID STATE LIGHTING
SOLID STATE PHYSICS
SOLID TYRE
SOLID WASTE
SOLIDAGO
SOLIDARITY
SOLIDIFICATION
SOLIDIFY
SOLIDITY
SOLIDLY
SOLIDS PRESS DOWN
SOLIDUNGULAR
SOLIERSHIP
SOLIFIDIAN
SOLILOQUIST
SOLILOQUIZE
SOLILOQUIZER
SOLILOQUY
SOLIPED
SOLIPSISM
SOLIPSIST
SOLIPSISTIC
SOLIQUIST
SOLISEQUOUS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید