داستان آبیدیک

squalor

skwɑləɹ


فارسی

1 عمومی:: الودگی‌، درهم‌ وبرهمی‌ وكثافت‌، كثافت‌ كاری‌، ژولیدگی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. public, urban VERB + SQUALOR live in PREP. amid/in the ~ of a beautiful garden amid the squalor of the slums | in ~ He was born in squalor next to London's docks.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code