suckle

sʌkəl


فارسی

1 عمومی:: ط‌فل‌ رضیع‌، پستاندار شیرخوار، كودك‌ شیرخوار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb nurse on the udder: The kittens began to suckle on their mother.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code