دیکشنری
داستان آبیدیک
surveying
səɹve͡iɪŋ
فارسی
1
عمومی
::
مساحی، نقشهبرداری، زمینپیمایی، ممیزی، بازدید
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
SURROUNDING
SURROUNDINGS
SURROYAL
SURTAX
SURTOUT
SURVEILLANCE
SURVEILLANCE CAPITALISM
SURVEILLANT
SURVEY
SURVEY BATTERY
SURVEY FUNNEL STRATEGY
SURVEY METHOD
SURVEY OF PROGRESS
SURVEY REPORT
SURVEY RESEARCH
SURVEYING
SURVEYOR
SURVEYOR'S CHAIN
SURVEYOR'S LEVEL
SURVIVABILITY
SURVIVAL
SURVIVAL FRACTION
SURVIVAL OF THE FITT
SURVIVAL OF THE FITTEST
SURVIVAL ORIENTATION
SURVIVAL RATE
SURVIVAL REACTION
SURVIVANCE
SURVIVE
SURVIVER
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید