داستان آبیدیک

trash

tɹæʃ


فارسی

1 عمومی:: مهمل‌، خاكروبه‌، زوائد گیاهان‌، اشغال‌، بصورت‌ اشغال‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun worthless or discarded material: They left nothing but trash when they moved. verb to wreck or destroy: Those boys trashed the school for fun.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code