دیکشنری
داستان آبیدیک
unbridled
ʌnbɹa͡idəld
فارسی
1
عمومی
::
خودسر، بیلجام، ول
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
UNBORN
UNBOSOM
UNBOSOM TO
UNBOUND
UNBOUND FUNCTION
UNBOUND STATE
UNBOUND WATER
UNBOUNDED
UNBOWED
UNBOXING
UNBRACE
UNBRAID
UNBRANCHED
UNBRED
UNBRIDLE
UNBRIDLED
UNBROKE
UNBROKEN
UNBROKEN COLD CHAIN
UNBUCKLE
UNBUILD
UNBUMED MIXTURE
UNBUNDLED NETWORK
UNBUNDLING
UNBURDEN
UNBURDEN TO
UNBUTTON
UNCAGE
UNCALLED CAPITAL
UNCALLED FOR
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید