دیکشنری
داستان آبیدیک
vender
فارسی
1
عمومی
::
بایع، دستفروش، (vendor=) فروشنده، فروشنده، طواف
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
VELVET POWDERED WITH
VELVETEEN
VELVETING
VELVETY
VENA
VENA CAVA
VENA CONTRACTA
VENAL
VENALITY
VENATIC
VENATICAL
VENATION
VEND
VENDABLE
VENDEE
VENDER
VENDETTA
VENDIBILITY
VENDIBLE
VENDING AREA
VENDING MACHINE
VENDING ROOM
VENDITION
VENDOR
VENDOR ANALYSIS
VENDOR MANAGED INVENTORY
VENDORS’ INVOICE
VENDORS’ STATEMENT
VENEER
VENEERS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید