دیکشنری
داستان آبیدیک
winterly
wɪntəɹli
فارسی
1
عمومی
::
زمستانی، بینشاط
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
WINTER KILL
WINTER MELON
WINTER OVER
WINTER QUARTERS
WINTER SKIING
WINTER SOLSTICE
WINTER SQUASH
WINTER TIDE
WINTERBERRY
WINTERBOURNE
WINTERER
WINTERISED COTTONSEED OIL
WINTERISH
WINTERIZATION
WINTERIZE
WINTERLY
WINTERTIDE
WINTERY
WINTLE
WINTRY
WINY
WIPE
WIPE AWAY
WIPE DOWN
WIPE IT OFF
WIPE OFF
WIPE OFF THE FACE OF THE EARTH
WIPE OFF THE MAP
WIPE OUT
WIPE SLATE CLEAN
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید