داستان آبیدیک

zigzag

zɪgzæg


فارسی

1 عمومی:: جناغی‌، كج‌ و معوج‌، دارای‌ پیچ‌ و خم‌، شكسته‌، منشاری‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb sharp turns in alternating directions: The Great Wall at times will zigzag through the mountains.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code