دیکشنری
داستان آبیدیک
بادکنک
english
1
general
::
bladder, balloon
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
بادسو
بادشمال
بادشکن
بادقت
بادمجان
بادنجان
بادنجان سانان
بادنجانیان
بادنگار
بادوام نمودن
بادکردگی
بادکردن
بادکرده
بادکش
بادکش کردن
بادکنک
بادکنکی
بادیه
باذژکوب خراب کردن
باذوق
بار
بار بارگیری (بسته به متن)
بار آب مایع
بار آور
بار آوردن
بار آوری
بار آینده
بار اثبات
بار اثبات دعوی
بار اثبات مدعا بر عهده مدعی است (البینه علی المدعی)
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید